کرونا را شکست می دهیم
کرونا : نگاه واقع بینانه چیست؟ از زبان سمانه حسینی دانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی سلامت
.
نگاه های غیر واقع بینانه به کرونا در دو سوی طیف واقعیت قرار می گیرند . اضطراب های روان شناختی ناشی از مرگ ، در یک سو ی این طیف باعث می شود که افرادی با استفاده از مکانیزم های روان شناختی انکار به کوچک شماری مساله روی بیاورند. نمونه های آن به این شرح است:
- من قوی تر از آن هستم که مبتلاء شوم .
- همه اش سیاسی است؛ دارند بزرگش می کنند.
- من نمی توانم به خاطر یک بیماری موهوم خودم را از لذت های روزمره ام محروم کنم.
در آن سوی طیف این اضطراب هستی گرایانه تبدیل به تحریفات شناختی همانند فاجعه انگاری می شود:
- کرونا غیرقابل کنترل است.
- آخرالزمان فرا رسیده است.
- کوچکترین بی مبالاتی مرا و خانواده ام را مبتلاء می کند.
احتمالا می توان گفت با توجه به واقعیت وجودی یک بیماری ویروسی در حال سرایت ، " جدی گرفتن" - و نه انکار و نه فاجعه سازی - می تواند ما را به یک واقع بینی متعادل برساند. تبلور چنین نگرشی در باورهای زیر است:
- خطر جدی است ولی می توان با پیشگیری آن را مهار کرد.
- توصیه های منابع علمی و رسمی را گوش می دهم و مسوولانه به آنها عمل می کنم تا از خودم و خانواده ام محافظت کنم.
- نباید اجازه دهم نگرانی های افراطی خودم یا نگرانی های افراطی که دیگران به من القاء می کنند روحیه مرا تضعیف کند.
چرا ما در این شرایط به این نگاه واقع بینانه احتیاج داریم؟ حداقل یک دلیل علمی محکم برای این موضوع وجود دارد: کرونا متوجه سیستم ایمنی ماست و روان شناسی نوین از سالها پیش ما را آگاه کرده است که استرس از دشمنان شماره یک این سیستم محسوب می شود. نگاه های فاجعه آمیز موجد اضطراب سطح بالایی می شوند. این اضطراب نظام عصبی ما را به قدری دستخوش اشفتگی قرار می دهد که خود علیه خود به پا می خیزد و گلوکو کورتیکوئیدها که خود در چرخه سیستم ایمنی ما یکی از محورهای اساسی حفظ این سیستم اند به سیستم خود خیانت کرده و آن را مستعد شکست در برابر ویروس های نفوذی می نمایند: به این ترتیب دروازه روان شناختی شهر سلامت یکی از پرنفوذترین راه های رخنه کرونای افسار گسیخته مهاجم می گردد.
حفظ امید، معنا، خوش بینی و حتی استفاده از مکانیزم های پخته روان شناختی نظیر طنزپردازی ( طنزپردازی در جهت برخوردی توام با متانت و ارامش در برابر حمله دشمن نه به عنوان ابزاری برای انکار وجود آن) سلاح هایی است که در اختیار سیستم ایمنی خود قرار می دهیم تا در برابر دشمن خارجی مقاومت کند. یک نمونه واقعی تاریخی از این ماجرا را می توان در خاطرات دکتر ویکتور فرانکل بنیانگذار مکتب معنا درمانی در روانشناسی یافت.
فرانکل در گزارش خود از تجربه اسارت پنج ساله اش در اردوگاه های کار اجباری می نویسد که هر گاه یکی از همقطاران اسیرش تمام امید و معنای خود را به زندگی از دست می داد طولی نمی کشید که سیستم ایمنی او تسلیم بیماری شایع در اردوگاه یعنی تیفوس می گردید و مرگ او فرا می رسید.
در شرایط کنونی می توانیم:
- از کرونا حرف بزنیم اما نه تمام روز .
- توصیه های ایمنی را رعایت کنیم اما دچار وسواس های بیمار گونه نشویم.
- به شوخی های ظریف پیرامون کرونا که از ذهن های خلاق طنزپرداز نشات می گیرد توجه کنیم و همراه با آنها بخندیم اما از آنها به عنوان انکار وجود بیماری و غفلت از مراقبت و محافظت استفاده نکنیم.
- در خانه بمانیم اما زندگی را در خانه نیز ادامه دهیم: شاید مدتها بوده است که ارزو داشتیم در خانه بمانیم، کتاب های نخوانده یا نیمه خوانده شده کنار پاتختی تختخواب را تمام کنیم، فیلم های برتر اسکار امسال را ببینیم و... ؛ آیا می توانیم در این شرایط تهدید آمیز، خلاقانه تهدید را به فرصت تبدیل کنیم؟
- مدتهاست مشغله های زندگی روزمره، از حرف زدن با کودکان مان و حتی همسر، والدین و خواهران و برادران بازمان داشته است . حالا که کرونا ما را به مرخصی اجباری کشانده آیا می توانیم این فرصت را برای گفتگو غنیمت بشماریم؟
- به کودکان خود بهداشت را آموزش دهیم اما نه ترس و وحشت را .
در کوتاه سخن: روانشناسان می گویند در برابر استرس دو گونه رویارویی وجود دارد : رویارویی یا مقابله های هیجان مدار ناکارامد که به اضطراب دامن می زند یا مقابله های مساله مدار که ما را به سمت راه حل های حل کننده مشکل سوق می دهد. در برابر کرونا با یک نگرش واقع بینانه می توانیم رویکردی مساله مدار را اتخاذ کنیم تا این بحران نیز بگذرد.
نظر دهید